روضه حضرت زهرا سلام الله علیها - 96.11.22

ساخت وبلاگ

imageروضه حضرت زهرا سلام الله علیها - 96.11.22
حجم: 11.6 مگابایت

تا علی ماهَش به سوی قبر بُرد

ماه، رخ از شرم، پشت ابر بُرد

آرزوها را علی در خاک کرد

خاک هم گویی گریبان چاک کرد

زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر

تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر

ناگهان بر یاری دست خدا

دستی آمد، همچو دست مصطفی

گوهرش را از صدف، دریا گرفت

احمد از داماد خود، زهرا گرفت

گفتش ای تاج سر خیل رُسُل

وی بَرِ تو خُرد، یکسر جزء و کل

از من این آزرده جانت را بگیر

بازگرداندم، امانت را بگیر

بار دیگر، هدیه ی داور بگیر

کوثرت از ساقی کوثر بگیر

می کِشد خجلت علی از محضرت

یاس دادی، می دهد نیلوفرت

تا امیرالمؤمنین (ع) اومد پیکر پاک فاطمه‌ش رو خاک کنه

همچین که اومد این بدن رو تو قبر بذاره

یه نگاه داخل قبر کرد...

آخه رسمه؛ 

یه نفر اول میره تو قبر، 

یه نفر هم بالا می‌ایسته، 

بدن رو میده به اون شخصی که تو قبر ایستاده 

تا بدن رو تو قبر بذاره.

اما امیرالمؤمنین بالاسرِ قبر ایستاده، 

یه نگاه دور و برش کرد دید محرمی نداره؛ 

بچه‌های قد و نیم‌قد همه ایستادن 

دارن تماشا میکنن، 

ببینن بابا میخواد چه کنه....

یه مرتبه دید دوتا دست شبیه دستای پیغمبر از توو قبر بیرون اومد، 

فاطمه‌م رو تحویلم بده.....

تا امیرالمومنین دست‌های رسول الله رو مشاهده کرد 

خیلی شرمنده شد، 

خیلی خجالت کشید؛ 

یاد شبی افتاد که پیغمبر دست فاطمه رو تو دستش گذاشت؛ 

علی‌جان، 

دخترم امانته تحویل توست،

 یه وقت نکنه از برگ گل نازک‌تر بهش بگی، 

این دختر خیلی حساسه علی جان

، مواظب دخترم باش....

پیغمبر همه‌ی این سفارشات رو به علی فرمود،

 امیرالمؤمنین هم قبول کرد...

اما تا دو دست پیغمبر از قبر بیرون اومد،

 امیرالمؤمنین یاد این حرف‌ها افتاد

 خیلی خجالت کشید، 

سرش رو پایین انداخت، 

فرمود یارسول الله؛ 

امانتت رو تحویل بگیر، 

اما خیلی شرمنده‌م. 

امانتی که به من تحویل دادی این شکلی نبوده، 

صورتش نیلی و کبود نبوده

پهلوش شکسته نبود 

شرمنده‌م؛

 درست نتونستم امانت داری بکنم...

اما اینجا یه جایی بود که یه امام شرمنده شد، 

من یه جای دیگه روهم من سراغ دارم، 

یه امامی رو میشناسم خیلی شرمنده شد...

همچین که قنداقه‌ی اصغرُ رو تو بغلش گرفته،

 هی یه قدم میره سمت خیمه‌ها،

 یه قدم برمیگرده،

 هی میگه با چه رویی به خیمه‌ها برگردم؛

 الان مادرش منتظره،

 بچه رو به من داده سیرابش کنم و برگردم.

 اما یه مرتبه دیدن آقا رفت پشت خیمه‌ها 

رو زمین نشست،

یه قبر کوچولو کند،

 تا اومد این بدن رو تو قبر بذاره

، یه مرتبه دید یکی داره میگه حسین صبر کن، 

بذار یه بار دیگه بچه‌م رو ببینم...

یاحسین...

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها - 96.10.24...
ما را در سایت روضه حضرت زهرا سلام الله علیها - 96.10.24 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deskandari13934 بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 11:15